جُستن، یافتن، برگزیدن
توافقی ضمنی، دربارهی مفهوم زبانی و پژوهشی جُستار[1].
وُلتر[2] (نویسنده و فیلسوف فرانسوی) میگفت، اگر میخواهید با من گفتگو کنید، اصطلاحات و واژههای خود را تعریف و تحدید کنید. یعنی اگر بهفرض میخواهیم راجع به زیباییشناسی، سبک، مکتب، جنبش و یا هر واژه و اصطلاح بغرنج و چند پهلویی گفتگو کنیم، منظور و هدف خود از بیان واژهها و حدود معانی آنها را مشخص و روشن نماییم و بهطور نسبی برای آنها تعریفی قائل شویم تا گفتگو پیرامون مفروضات ذهنی ما، با اتفاق نظری ضمنی با مخاطب ممکن شود.
کلمهی جُستار، برگرفته از مصدر جُستن، درنقش دستوریِ اسم مصدر، در معنای لُغَوی بحث، مبحث، گفتار، فصل و مقاله بهکار برده میشود.
در تداول عام، اغلب معنای جُستار با مقاله، یکسان انگاشته میشود. به این ترتیب که معمولاً جُستار را مقالهای پژوهشی دربارهی موضوعی مشخص میشناسند. هر چند تعریف اخیر، برداشتِ اشتباهی از معنای لُغَوی جُستار نیست، اما میان اهالی تحقیق و پژوهش، بین جُستار و مقاله تفاوتی ماهوی وجود دارد.
هم جُستار و هم مقاله دربارهی موضوعی مشخص تهیه میشوند. انتخاب عناوین مقالات معمولاً در ظاهر دقیقتر و علمیتر از عناوین جُستارها برگزیده میشوند.
عناوین مقالات مصداقی از محتوای آنها هستند درحالیکه عناوین جُستارها ترجمانِ جانمایهی محتوای جُستار بوده و غالباً ماهیتی ذوقی و احساسی دارند.
محتوای مقالات به لحاظِ علمی بیشتر به منابعی خارج از عقاید شخصی نویسنده استناد دارند، درحالیکه، کلامِ جُستار، شخصیتر است و به گونهای نتیجهی مطالعه، مدّاقه و تفکر جُستارنویس و حاصلِ استقراء او از موضوع جُستار است.
بنابراین در مقالات، هرچه استناد به منابع و مآخذِ معتبر بیشتر و دقیقتر باشد، بر ارزش محتوایی و علمی مقاله افزوده میشود و این درحالیست که خوانندهی جُستار، بیشتر خواهانِ دریافتِ برداشتِ شخصی و آشنایی با نحوهی برخورد، طرز تلقی، استنتاج، تفسیر و داوری جُستارنویس نسبت به موضوع است.
در قیاس با مقاله، در نوشتنِ جُستار، دست نویسنده بازتر است. جُستارنویس در ارائهی مطالب، الزاماً به اسناد، منابع یا مآخذ اشارهی مستقیم نمیکند، هرچند جُستارهای ارزشمند معمولاً از شاکلهای قدرتمند، معنادار، منضبط و مُوَجه برخوردارند اما این ویژگیها بیشتر نتیجهی ارزش نوشتار جُستار است نه منابع آن، زیرا جُستار ارزشمند، از دانش، شناخت، بینش و نگرشِ جُستارنویس برمیخیزد و دلیل ظاهرِ مُوَجه آن، همین ارزشِ ذاتیست. جُستارنویس به ارزش منابع معتبر واقف است، روشهای علمی و اخلاقی استفاده از منابع را میداند، اما در نوشتن جُستار معمولاً به دانش شهودی و آموخته های خود متکی ست.
عیارِ سنجشِ صِحت جُستار، قابلِ استناد و علمی بودن آن، نتیجهی تجربهی زیستِ جُستارنویس، گِردِ موضوع وتعمقِ زمانمند پیرامونِ آن است. جُستارنویس معمولاً شخصی جامعالاطراف است و با ادراک و هوشمندی و به استمدادِ تسلط بر حوزهی کار خویش به برداشتِ فردی و خلاق از موضوع میرسد. زبان نوشتار جُستار خشک و بیروح نیست از اینرو شکلِ جُستارها به نوشتههای ادبی، سخنرانیهای پُرشور و درسگفتارهای خواندنی شبیه است و مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد.
برخی مایلاند جُستارها را به دو گروه رسمی (یا جدی و دور از بیانِ احساسی و عاطفی) و غیررسمی تفکیک کنند. بهنظر میرسد که این نامگذاری، تفکیک دقیقی نباشد. تفکیک جُستارها به گروههایی مانند جُستارهای علمی، ادبی، هنری یا آزاد تعریف دقیقتریست.
غالباً کمیّت جُستارها از مقالات کوتاهتر و سبکتر است. در این میان جُستارهای علمی و دانشگاهی، بلندتر و ساختارشان به مقالات شبیهتر است. بعلاوه، جُستارنویسان برای بیان امور مهم یا حقایق، از نوشتنِ موضوعاتی که ابهام و بی نظمی یا فقدان مقدمه و مؤخرهی نوشتار، موجب تضعیفِ دریافت مفاهیم و سردرگمی مخاطبانشان شود، پرهیز میکنند، زیرا فیالمثل شایسته نیست جُستارنویس درنگارشِ موضوعات علمی یا فلسفی دچار هیجان، احساسات و عواطف شود.
میشل دو مونتِین[3]، (1533-1592) فیلسوف، نویسنده و متفکر فرانسوی را از آباء جُستارنویسی جهان میشناسند.
زندهیادان شاهرخ مِسکوب[4] و داریوش شایگان[5] از جُستارنویسان دانشمندِ تاریخ معاصرند و حاصل کار ایشان دهها جُستار و کتاب ارزشمندیست که از خود به یادگار نهادند. درحوزهی هنر، بیشترِ نوشتههای آیدین آغداشلو[6]، هنرمند ارجمند، در گروه جُستارها قرار میگیرند.
آثار بسیاری از نویسندگانِ صاحب قلم ایرانی در زمینههای علوم، هنر و ادبیات محتوایی جُستارگونه داشتهاند.
شکل و صورتِ جُستارنویسی، آنطور که در غرب متداول بوده، در ایران سابقه ندارد. اما تعداد قابل توجهی اثر در حوزهی ادبیات کُهن را نیز، میتوان در قالب جُستار طبقهبندی نمود. به تقریب غالب پندنامههای اخلاقی ادبیات فارسی روحی جُستارگونه دارند.
جُستارنویسی را نباید امری ساده، تفننی و غیر تخصصی انگاشت. جُستارنویسی نوشتهای از سرمشق دل، سرخود و خودبسنده نیست. آنچه اینروزها از سر قهرِ روزگار و دلتنگی، عدهای مینویسند و نامش را دلنوشته میگذارند هر چه باشد، قطعاً جُستار نیست و در حوزهی فعالیت و دغدغههای جُستارنویس قرار نمیگیرد.
* عنوان این جُستار، رسوبِ خاطرهای قدیمی، از خوانشِ سرودهی از احمدِ شاملوست. آنگاه که در میانِ شعر، میگوید: جُستَن، یافتن و آنگاه بهاختیار برگزیدن و از خویشتنِ خویش بارویی پیافکندن...
نقاشیِ جُستار، اثری از نقاش و چاپگر فرانسویِ سدهی نوزدهم، آنری (تئودور) فانتَن لاتور، (1836-1904) با نام گوشهی میز، مربوط بهسال 1872 است.
پینوشتها:
- ^ جُستار: در زبان انگلیسی، جُستار را معادل واژهی اِسِی، (Essay) و مقاله را معادل واژهی آرتیکل، (Article) مینشانند.
- ^ فرانسوا ماری آروئه، مشهور به وُلتِر: (1694-1778)، فیلسوف و نویسندهی فرانسوی، دو بار زندانی شد، به انگلستان رفت، مدتی را در سوئیس و زمانی را در آلمان گذراند. از آثار او کتابهای اُدیپ شهریار، ساده دل، فرهنگ فلسفی و بسیاری نوشتههای دیگر بهفارسی ترجمه شده است. وُلتِر در تدوینِ دایرهالمعارف فرانسه مشارکت داشت.
- ^ Michel Eyquem de Montaigne
- ^ شاهرخ مِسکوب: (1302-1384 شمسی)، پژوهشگر، شاهنامهپژوه، نویسنده و مترجم ایرانی. نامِ برخی تألیفاتِ او، مقدمهای بر رستم و اسفندیار، (1342) سوگِ سیاوش، در مرگ و رستاخیز، (1350) ارمغانِ مور، جستاری در شاهنامه، (1384) و از ترجمههایش، کتابِ خوشههای خشم، اثرِ جان استاین بک، (1328) و ادیپ شهریار، اثرِ سوفوکل، (1340).
- ^ داریوش شایگان: پژوهشگر، هندشناس و نویسندهی ایرانی؛ بیشتر مطالعات او در زمینهی فلسفهی تطبیقیست، از میانِ آثار مهم شایگان میتوان به کتابهای آسیا در برابر غرب، ادیان و مکتبهای فلسفیِ هند (در دو جلد)، افسونزدگی جدید، هویتِ چهلتکه، تفکر سیار، بتهای ذهنی و خاطرههای ازلی را برشمرد.
- ^ آیدین آغداشلو: طراح، نقاش، گرافیست، هنرینویس، کارشناسِ آثار هنری و مدرسِ ایرانیست. پس از تحصیل در دانشکدهی هنرهای زیبایِ تهران، (میانِ سالهای 1338 تا 1346) به نویسندگی روی آورد. نخستین مقالهی او به سال 1342 در مجلهی اندیشه و هنر منتشر گردید. برای تلویزیون ملی ایران و کانونِ پرورشِ فکری کودکان و نوجوانان، برنامههای آموزشی و مستندهایی دربارهی هنر و معماری تهیه نمود. پیش از انقلاب 57، مدتی سپرستِ موزهی رضا عباسی تهران بود، (1355-1357). از جمله نوشتهها و گفتگوهایش میتوان به کتابهای از خوشیها و حسرتها، (1371) آقا لطفعلی صورتگرِ شیرازی، (1376) سالهای آتش و برف، (1378) و از دور و نزدیک، (1391) اشاره نمود.