سبک بینالمللی، تعریفِ نوینی از ماهیتِ فُرم،
فیلیپ جانسون و لوکور بوزیه
اصطلاح "سبکِ بینالمللی" اولینبار بهقلم "هِنری راسِل هیچکاک[1]"، تاریخنگار معماری، (1903-1987) و "فیلیپ جانسون[2]"، معمارِ آمریکایی، در کتابی که بهمناسبت برپایی نمایشگاهی از آثار معماران پیشروِ دهههای ۲۰ و ۳۰ میلادی در موزهی هنر مدرن نیویورک برپا گردید، مطرح و استفاده شد.
این نمایشگاه حاصلِ مطالعات و سفرهای آن دو، گِرداگِرد اروپا و پژوهش و دقت در گرایشها و سبکهایِ معمارانِ اروپایی و آمریکایی بود. پیش از این تاریخ اما، رویکرد کارکردگرایانهی "آدولف لوس[3]"،(1870-1933) هنرمند و نظریهپردازِ چِک، در معماری و موضع سختگیرانهاش برابر آرایش و تزییناتِ سبک "آرت نُووُ[4]"، (در سالهای نخستِ قرن بیستم) در شکلدادن به مبانیِ نظری هنر مُدرن آغاز گشته بود. "لوس"، علاوه بر معماری در زمینهی طراحی مبلمان نیز فعالیت داشت. نوشتههای او بویژه مقالهی "تزیین و جُرم[5]"، (در سال 1908) زمینهی بَسطِ معماری مدرن در اروپا را فراهم نمود. همانگونه که جنبشها، سبکها و مکاتب دیگری مانند "دِ استیل[6]"، "سوپرِهماتیسم[7]"، "دویچِر وِرکبوند[8]" و "باوهاوس[9]" نیز، هر یک با رهیافت خود، در جستجویِ خلقِ زبانی بینالمللى، برای باز تعریفِ فُرم در معماری و طراحی صنعتی برآمدند.
فیلیپ جانسون، از هنرمندان شاخصِ معماری مدرن به شمار میآید. در کِلیولند اوهایو بهدنیا آمد، در دانشگاه هارواردِ کمبریج، (ماساچوست) فیلُولُژی[10] (یا زبانشناسی تاریخی و تطبیقی) خواند، همینطور دربارهی تاریخ و فلسفهی یونان باستان، بویژه آثارِ فلاسفهی پیشسقراطی کنجکاو و علاقهمند بود و مطالعاتی داشت. تحصیلاتش به دلیل چند سفرِ طولانی به اروپا قطع شد، ملاقات با "لودویش میس فاندِر روئه[11]"، (1888-1969) معمار و طراحِ مبلمانِ آلمانی در سال 1928 رویداد مهمی در زندگی حرفهای او محسوب میشود. فاندِر روئه در آن ایام، برای "پاویونِ آلمان" در نمایشگاهِ بینالمللی سال 1929 غرفهای طراحی میکرد. او در حرفهی خود فردی با تجربه و کارآزموده بود و با بسیاری از هنرمندان و استادان برجستهی زمان خود مانند "پِتِر بِرِنس[12]"، (1868-1940) از نخستین معماران و طراحان صنعتی مدرن آلمان، و "والتِر گروپیوس[13]"، (1883-1969) بانی مدرسهی معماری و هنرهای کاربردی باوهاوس، در ارتباط بود و در شماری از مراکز معتبرِ تبیین و اشاعهی هنر مدرن، مانند "اتحادیهی صنعتگران آلمان"، (دویچِر وِرکبوند) و "گروهِ نوامبر"، (نووِمبِر گروپه[14]) کارآموزی و فعالیت کرده بود. فاندِر روئه، در طراحی و معماری به جستجویِ مفاهیمی بنیادین بود، جوهر تمدنی که حاصل و جلوهی توسعهی علم و فناوریِ قرن بیستم باشد. به این ترتیب ملاقاتِ جانسون با میس، (که کمی بعد سرپرست بزرگترین و مهمترین مدرسهی هنری قرن یا باوهاوس گردید)، جدای اختلافِ سِنی بیست سالهشان، پایههای ارادتِ محکمی را میانشان ایجاد نمود، تا جایی که وقتی جانسون از آلمان به آمریکا بازگشت، بهطور جدی به تبلیغِ معماریِ مدرن پرداخت.
جانسون پیش از آفرینش نخستین آثار خود در میانسالی، مُنتقدِ هنر، نویسنده، تاریخنگار و مدیر موزه بود. میانِ سالهای 1930 تا 1936 که سرپرستی گروه معماری موزهی موما[15]، (موزهی هنر مدرن نیویورک که در آن تاریخ تنها سه سال از بازگشایی آن میگذشت) را بر عهده داشت، رفته رفته به حوزهی نقد و طراحیِ معماری علاقهمند گردید و همان ایام بود که نمایشگاه مهم "استیل ناسیونال" یا "سبک بینالمللی" را برپا نمود. جانسون سِمَت خود را طیِ سفارشِ "فِرَنک لوید رایت[16]"، (1890-1940) طراح، معمار، و نظریهپردازِ آمریکایی و بانیِ مکتبِ معماری اُرگانیک[17]، رها کرد تا بهتمامی خود را وقفِ معماری کند. او در سال 1949، (43 سالگی) نخستین خانه را برای خویش طراحی کرد. اقامتگاهی موسوم به "خانهی شیشهای[18]"، (یا خانهی جانسون)، در نیوکِینِن کِنِتیکِت. اثری با شباهتهای بسیار به "فارِنز ورث هاوس[19]"، اثر میس فاندِر روئه، واقع در ایالتِ ایلینوی (که مراحلِ طراحی تا اجرایِ آن از سال 1945 تا 1951 به طول انجامید). خانهی شیشهی سازهیست که در سال 1979 جایزهی بزرگ و مهمِ "پریتزکِر" را از آن خود کرد، (مَبلغِ صد هزار دلار آمریکا، گواهی رسمی و مدال یادبودی با طراحی "لویی سالیوان[20]"، معمار بلندآوزه آمریکایی و از آباء مدرنیسم). ویژگیِ بازشناختی و نمادینِ خانهی شیشهای استفاده از شیشه به جای دیوارِ بناست. شیشههای سرتاسری و عریض که میانِ قابهایی فولادیِ زغالی رنگ احاطه شدهاند. قرارگیری بنا در طبیعتِ باز با چشماندازی زیبا، یادآورِ برخی آثارِ فاندِر روئه، مانندِ "ویلایِ توگِندهات[21]"، (1928-1930) و تفکرِ فِرَنک لوید رایت است؛ ایدهی جذابِ ارتباطِ نزدیکِ ساختمان با طبیعت، مفهومِ بنیادینِ موقعیتِ جغرافیایی بنا در فلسفهی معماریِ اُرگانیک، (مانندِ بنایِ "لوئیز پِنفیلد هاوس[22]" در اوهایو، 1955).
تجهیزاتِ (متریالِ) اصلی خانهی شیشهای، شیشه، فولاد، و مقدارِ کمتری آجر و چوب است. امروزه استفادهی بیش از انتظار یا اِفراطی از شیشه و فولاد در ساختِ بنا، شاید آثارِ فیلیپ جانسون را به یاد آورد، این در حالیست که تمایلِ استفاده از شیشه در طراحی و ساختِ بنا، پیشتر در آثار معمارانِ آلمانی با تِرم یا اصطلاحِ "گِلَس آرشیتِکتور[23]"، پیشینه داشت، معمارانی که کارشان استفادهی نامتعارف و گسترده از شیشه در معماری بود.
اما فکر طراحی خانهی شیشهای از کجا آغاز شد؟ جانسون و هیچکاک همزمان با برپایی نمایشگاهِ سالِ 1932 که ماحصلِ دستاوردهای نظریِ آنها حولِ مدرنیسم و معماری بود، ضمنِ معرفیِ چهرههای شاخصِ این عرصه، به تبیینِ سه اصل در تعریفِ ماهیتِ فُرم در معماری پرداختند. آنها در تلاش برای خلقِ زبانی جهانی در معماری باور داشتند که سازه، جِرمِ ساخته نیست بلکه حجم است و در معماریِ مدرن بهتر است اصلِ تقارنِ محوری جایِ خود را به فُرمهای آزاد، قاطع و فاقدِ تزیینات بدهد. این سه اصل، به ظاهر، در ساختِ خانهی شیشهای در ذهنِ جانسون بودهاست. در همین قیاس، فرآیند طراحیِ مبلمان نیز باید دارایِ ویژگیهای وضوح، شفافیت، ظرافت و منطق باشد و تا حد امکان از وسوسهی تزیینات بپرهیزد. کمالِ مطلوب از این دیدگاه، در آثار معمارانی چون "لوکور بوزیه[24]"، "میس فاندِر روئه"، "مارسل بروئر[25]"، (1902-1981) و برخی معمارانی که در پیِ ظهور و گسترش نازیسم و خفقان سیاسی و اجتماعی از اروپا به آمریکا مهاجرت کرده بودند، متجلی بود. در واقع برشمردن وجوه مشترک میان کار معماران اَوانگارد، (پیشرو) و نامیدنِ روشِ کار آنها تحت عنوانِ "سبک بینالمللی" امکانِ توسعهی نگرش و دستاورد ایشان را در سطحی وسیع فراهم نمود.
خانهی شیشهای برفراز تپهای در املاک جانسون قرار گرفته است این خانه با ظاهر هندسیِ ساده، فقدانِ تزیینات، پرهیز از تعبیهی دیوارهای جداکننده، شفافیت و وضوح، استفادهی مقتصدانه از آجر و فولاد و روحیهی عمومیِ کمینهگرای آن، طیِ طریقی از "مدرنیسم[26]" تا "مینیمالیسم[27]" را محقق میکند. کفِ آجری خانه همسطح زمین نیست و حدود 25 سانتیمتر ارتفاع دارد. ورودی خانه دلباز و گشوده است، کابینتهایِ کوتاهِ چوبِ گردو، قسمتهایی از فضای خانه را تفکیک و به آنها هویت بخشیده است، (آشپزخانه و اتاقِ خواب). بخشی از فضای داخلی خانهی شیشهای، طراحیِ استوانهای آجریست که درون آن به حمام و دستشویی اختصاص دارد، در حالیکه در مرکزِ دیوارهی آن شومینهای تعبیه شده و به همین دلیل امتداد و ادامهاش، چون دودکشی از بام خانه فراتر رفته است. جانسون در فاصلهی 15 متری خانهی شیشهای، "خانهی مهمان" را با همان تناسبات برپا داشته، تمام دیوارهای مهمانخانه، آجریست و نورگیرِ آن تنها سه پنجرهی دایره شکل است که سه اتاقِ خانه، یعنی دو اتاقِ خواب در طرفین و اتاقِ مطالعه در مرکز را روشن میکنند. خانهی مهمان که ساختِ آن همزمان با خانهی شیشهای انجام شده، آنطور که انتظار میرود گشوده و راحت نیست. البته جانسون تعبیرِ جالبی دربارهی فلسفهی ساخت آن دارد: "ماهی و مهمان هر دو بعد از سه روز بو میگیرند".
اکنون بازدید از این خانه برای مشتاقانش آزاد است و "بنیادِ ملی حفظِ آثار تاریخی آمریکا" نگهداریِ آن را بر عهده دارد. جانسون بعد از طراحی چند بنا به سبک آثارِ فاندِر روئه و بروئر، در برنامهی طراحی و ساختِ آسمانخراشِ سی و نه طبقهی "سیگرام" در خیابانِ پارکِ نیویورک با فاندِر روئه همکاری نمود. نتیجهی این همیاری به تحول کار جانسون انجامید و موجب شد تفکرِ طراحی معماری او به عرصهی عمومی جامعه وارد شود.
آفرینشهای جانسون به لحاظ سبکشناختی متنوعاند و گروهی از آنها از محدودیتِ تعاریفِ "سبک بینالمللی" و "معماری مُدرن" میگذرند. استفادهی غالب از مصالحِ جديد مانند فولاد و شیشه، طراحیِ پلان آزاد، دوری از تقارنِ محوری و پرهیز از بکارگیری تزیینات در معماری از ویژگیهای آثار اوست.
"شارل اِدوار ژانرِه گِرِی[28]" با نام مستعار "لوکور بوزیه"، طراح، نقاش، معمار، شهرساز و نویسندهی سوئیسی-فرانسوی، از چهرههای تأثیرگذار هنر سدهی بیستم، از پیشگامان "مدرنیسم" در معماری و از بانیان "سبک بینالمللی"ست. در شهر کوچکِ "لاشو دُ فون[29]" در شمالِ غربِ سوئیس، (مرز فرانسه) بهدنیا آمد، از کودکی شیفتهی هنر بود و در مدرسهی هنرهای تزیینیِ آن شهر به آموزش مقدمات هنر و مبانی پرداخت، به کِشِش و جذابیت سبک آرت نُووُ علاقهمند شد و طیِ سالیانی از هنرمندانِ شاخِصِ آن سبک، مانند یوزف هوفمانِ[30] اتریشی، (1870-1956) تونی گارنیه[31] فرانسوی، (1869-1948) اُگُست پِرِه فرانسوی[32]، (1874-1954) و بانیانِ "اتحادیهی صنعتگران آلمان" از جمله، پِتِر بِرِنس آلمانی، چیزهایی آموخت؛ همینطور از طریقِ مطالعهی نشریات، از سبک "معماری اُرگانیکِ" فِرَنک لوید رایت در آمریکا، مطلع بود. نخستین آثار معماری لوکور بوزیه -شامل طراحی و ساخت چند ویلای شخصی برای خود و خانوادهاش-حاکی از مطابقتِ آنها با سبکِ معماری و شهرسازیِ بومی سوئیس است. "ویلای فالِ[33]"، (1905-1906)، "ویلای ژانرِه پِرِ[34]"، یا خانهی سفید، (1912) و "ویلای شوآب[35]"، (1912-1916).
فرایند کسب تجربه، کارآموزی و مطالعات وی در هنر و معماری گسترده و مفصل است. وجه غالب کارهای نخست و دوران جوانی او پیروی از الگوهای هندسی، منطقی و کارکردگرایانه در معماریست. استفاده از ستون برای برپایی ساختمان، بامهای مُسطح با فضای سبز، (روف گاردِن) استفاده از پنجرههای عریض و سرتاسری، طراحیِ پلان آزاد و رُجحانِ ساختِ بنا در فضای باز، توصیف تعدادى از آفرینشهای مطرحِ لوکور بوزیه است.
"ویلایِ سَوُآ[36]" یکی از مهمترین بناهاییست که لوکور بوزیه آفریده و در کنار شانزده اثر دیگر او در "میراث جهانی یونسکو" به ثبت رسیده است. ساخت این ویلا -واقع در پوآسی[37]، ناحیهی ایل دُ فِرانس[38]- از سال 1928 تا 1931 به طول انجامید. ویلای سَوُآ از آثار مهم معماری قرن بیستم و ساختمانی کلیدی برای بسطِ "سبک بینالمللی" در معماریست. "خانهی گییِت[39]"، (1927) اقامتگاهِ نقاش، طراح و منتقدِ هنر ، واقع در آنتوِرپ[40]، بلژیک، و دو خانه-ویلا، به نامهای "خانهی لاروش[41]" یا "خانهی سنگی" و "خانهی ژانُرِ[42]" که با همکاری "پییِر ژانُرِ[43]" میانِ سالهای 1923 تا 1925 در پاریس، ساخته شدند، نمونههای کاملی از تحققِ ایدههای لوکور بوزیه و پییِر ژانُرِ دربارهی معماری هستند که تحتِ عنوان پنج نکته دربارهی معماریِ مدرن منتشر شدند.
لوکور بوزیه برخی از اصول و نظریههای "سبک بینالمللی" را در سال 1923 در کتابی موسوم به "به سویِ معماری نوین[44]" منتشر کرد. این کتاب، مجموعه جستارهایی پیرامونِ معماریست که پیشتر در مجلهی "اِسپری نُووُ[45]" منتشر میشد. البته علاقهی او به ساختِ بناهایی منطبق با الگوهای هندسی، ظاهری منطقی و غیر احساسی و خصلتی کارکردگرایانه، در دههی پنجاه میلادی بهمرور کمتر و به سوی شکلهای انداموار یا فرمهای اُرگانیک متمایل شد. "کلیسایِ کاتولیکِ نوتْردامِ رونْشان[46]"، (1955) "پاویون یا غرفهی فیلیپس[47]"، (1958)، برای نمایشنامهی بینالمللیِ بروکسل و "کلیسای کاتولیکِ سَن پییِر[48]" در لوآر[49] فرانسه (که ساخت آن پنج سال پس از درگذشت لوکور بوزیه در سال 1970 آغاز و اتمامِ آن تا سال 2006 ادامه یافت) نمونههایی از آخرین آفرینشهای اوست که استفاده از بِتُن در ساختِ برخی از این سازهها به حد کمال و پختگی رسیده است.
لوکور بوزیه را از بانیانِ سبک یا اندیشهی "پوریسم[50]" در هنر میشناسند. اصطلاح "نابگرایی" یا "پوریسم"، نخستینبار توسط "آمِدِه اُزانفان[51]"، (1886-1966) نقاش، مدرس و هنرینویس فرانسوی در مقالهای در مجلهی "[52]"، (یا جهش) مطرح شد. نشریهای که در سال 1915 به کوششِ او و "ماکْسْ ژاکوب[53]"، (1876-1944) شاعر، نویسنده و نقاش فرانسوی و "گیوم آپولینِر[54]"، (1880-1918) شاعر و منتقد فرانسوی، منتشر میشد. "پوریسم"، تفکری دربارهی اصلاحِ سبک "کوبیسم" یا حجمگرایی و بَسطِ آن در مسیری مناسب و همسو با عصر مدرن بود، چرا که به باورِ بانیان آن، (آمِدِه اُزانفان و لوکور بوزیه)، از مسیر بَدْوی خود منحرف و به سمتِ ظواهرِ تزیینی و انتزاعی گرویده بود. سرانجام در سال 1918 اوزلنفان و لوکوربوزیه عقاید خود را در کتابی موسوم به "پس از کوبیسم[55]" منتشر نمودند.
انتشار مجلهی "اِسپری نُووُ" یا "روح نوین" که میان سالهای 1920 تا 1925به همت آنها منتشر شد، گام دیگری برای پرداختن به نظرات و مباحثِ متنوعِ هنری از طراحی و موسیقی تا سینما و ادبیات بود. فرضی وجود دارد که توجه بیش از انتظار به مباحثِ نظری، مانع تحقق پوریسم به عنوان جریان یا سبکی جِدّی در تاریخ هنر شده باشد. به هر روی ایدهی پوریسم بویژه در نقاشی، با بها دادن به عینیت و وضوح، با نمایشِ اشیایی ساده مانند ظروف، آلاتِ موسیقی و غیره و طراحیِ آنها به شکلِ صُوَرِ منظمِ هندسی، فصلِ کوتاهی از یک جریانِ فکری و هنری را در تاریخ هنر ثبت و واجدِ هویت نمود.
جریانی که به توسعهی سبکِ معماری بینالمللی انجامید، از بَطنِ جنبش مدرن در ایالات متحدهی آمریکا و با الهام از آثارِ فِرَنک لوید رایت و بویژه میس فاندِر روئه و فیلیپ جانسون آغاز شد؛ در اروپا نیز، اقبال از این سبک تحتِ تأثیر اندیشهها و آثار آدولف لوس و پِتِر بِرِنس محقق گردید. تأسیس مهمترین مدرسهی معماری و هنرهای کاربردی قرن با نام باوهاوس به همت والتر گروپیوس، (1883-1969) و شیوههای مدیریتیِ کارآمدِ تربیتِ هنرمند-صنعتگر از طریقِ تدوینِ برنامههای دقیقِ آموزشی، منجر به ایجاد جریانی قدرتمند و جهانشمول در هنر شد، تا جایی که پس از گذشت یک قرن از بازگشایی این مدرسه، زیباییشناسی آفرینشها و تولیدات باوهاوس را با "سبکِ بینالمللی" یکی میپندارند. شاید "سبک بینالمللی" نتیجهی آمیختگیِ اندیشههای باوهاوس و روشهای ساخت بنا با مواد جدیدی مانند فولاد و شیشه بود.
پینوشتها:
- ^ Henry-Russell Hitchcock
- ^ Philip Cortelyou Johnson
- ^ Adolf Franz Karl Viktor Maria Loos
- ^ Art Nouveau
- ^ Ornament and Crime
- ^ De Stijl
- ^ Suprematism
- ^ Deutscher Werkbund
- ^ Bauhaus
- ^ Philology
- ^ Ludwig Mies van der Rohe
- ^ Peter Behrens
- ^ Walter Adolph Georg Gropius
- ^ Le Novembergruppe
- ^ MoMA, The Museum of Modern Art
- ^ Frank Lloyd Wright
- ^ Organic architecture
- ^ The Glass House
- ^ The Farnsworth House
- ^ Louis Henry Sullivan
- ^ Villa Tugendhat
- ^ The Louis Penfield House
- ^ Glass Architecture
- ^ Le Corbusier
- ^ Marcel Lajos Breuer
- ^ Modernism
- ^ Minimalism
- ^ Charles-Édouard Jeanneret, known as Le Corbusier
- ^ La Chaux-de-Fonds
- ^ Josef Hoffmann
- ^ Tony Garnier
- ^ Auguste Perret
- ^ Villa Fallet
- ^ The Villa Jeanneret-Perret
- ^ Villa Schwob, also Villa Turque
- ^ Villa Savoye
- ^ Poissy
- ^ Île-de-France
- ^ Maison Guiette, also known as Les Peupliers, is a house in Antwerp
- ^ Antwerp
- ^ Villa La Roche, also Maison La Roche
- ^ Villa Jeanneret
- ^ Pierre Jeanneret
- ^ Toward an Architecture
- ^ L'Esprit nouveau
- ^ Notre Dame du Haut, is a Roman Catholic chapel in Ronchamp, France. Built in 1955.
- ^ The Philips Pavilion
- ^ Saint-Pierre, Catholic chapel
- ^ Loire
- ^ Purism
- ^ Amédée Ozenfant
- ^ L'elan
- ^ Max Jacob
- ^ Guillaume Apollinaire
- ^ Après Le Cubisme