سفالگری و کاشیکاری ایرانی،
منبعِ الهام هنرمندانِ غرب
تعدادی ظرف و كاشیِ سفالی، مربوط به سدههای پنجم تا یازدهم هجری، نه از بهترين نمونهها، بلكه از نمونههای نوعی، رایج و متداولِ هنر سفال ايرانی.
نگاهِ جهان غرب به تمدن و هنرِ کُهنِ ممالک آسیایی و افریقا در سدههای هجدهم و نوزدهم توجه ویژهایست. در این میان هنر ایران، چین، ژاپن، کُره، هند و مصر، جایگاه خاصی نزد هنرمندان و هنرشناسان غربی یافت. استقبال از هنر ايران بيش از همه نزد هنرمندان جنبشهای تحول خواه هنر در انگلستان روی داد. آشنایی اروپاییان با هنر ایران، سالها قبل از تأسیس مراکز آموزش عالی، ادارهی باستانشناسی و تربیتِ دانشجو در رشتههای مطالعاتِ تاریخیِ هنر در ایران آغاز شد. به این معنی که غربیها بدون تلاش و ترغیبِ ما، ارزشهایی در هنر ایران یافتند و در راهِ شناختِ جنبههای گوناگونِ زیباشناسی، معناشناسی و نمادشناسی آن برآمدند. دلایل و زمینههای این آشنایی را میتوان در مواردی که در ادامه فهرست میشوند جستجو نمود:
سفرِ مستشرقانِ اروپایی به ایران و کشف و ثبتِ برخی مناطقِ باستانی.
اکتشافاتِ منظمِ باستانشناسی در دهههای آغازینِ قرن نوزدهم.
مطالعاتِ منظم و دامنهدار در آثارِ تاریخی هنر و معماری ایرانی.
علاقهی پادشاه وقت، ناصرالدینشاه به آثار باستانی، فراتر از حفاری و اکتشاف و فکر ایجاد موزهای از اشیای هنری و تاریخی در کشور.
و از اواخر سدهی هجدهم، علاقهمندی برخی هنرمندانِ غربی به کشفِ منابع الهام تازه در آفرینشهای هنری.
با اینکه تزیین از بارزترین جلوههای هنر و معماری ایرانی محسوب میشود و این غنای هنری و جذاب و گیرا در طراحی زیبا، فنون دقیق بکارگیری رنگ و نقش و مدیریت هوشمندانهی ترکیببندی حضوری فراگیر دارد، همچنان در هنر پُرکار و خلاء گریزِ ایران، احساسِ خضوع، سادگی، صداقت و سودمندی به چشم میخورد. و این ویژگی شامل هنرهای گوناگون از قالیبافی تا کاشیکاری، نگارگری، خوشنویسی و کتابآرایی میشود. تزیین در هنر ایران به سه صورت نقوش انتزاعی و هندسی، نقوش گیاهی ساده مانند اسلیمیها و ختاییها و خوشنویسی و خطنگاری بهکار رفته است. آنجا که در میان تزیینات، نقش انسان یا حیوان ظاهر میشود، اغلب برآمده از حکایاتِ حماسی، تاریخی، ادبی یا حِکَمی هستند که نشان از ارتباط نزدیک هنرهای تصویری (تجسمی) و تاریخ و ادبیات غنی ایران است.
در انگلستانِ قرن نوزدهم، برخی هنرمندانِ انجمن اخوت پیشرافائلی و هنرمندانِ جنبش هنر و صنایع دستی و جنبش زیباییشناسی، بیش از همه مجذوب تزیینات هنر ایران شدند.
آرتور ليبرتی طراح و تاجر پارچه، جواهرات و مبلمان، مؤسس كمپانی ليبرتی، انجمنهای هنری انگليس را به مطالعهی اصول و فنون رنگنگاری ایرانی ترغیب مینمود.
ویلیام دِمورگِن احساس همراه با ستایش خود به هنرهای تزیینی ایران را پنهان نکرد و با ستایشِ هنر ایران، روش آفرینشهای هنری خود را سبک ایرانی یا پارسی نامید.
کریستوفِر دِرِسر، طراح مبلمان، در مقالهای با عنوان اصول طراحی که بعدها به شکلِ کتابی منتشر نمود، تحسینِ خود از هنر ایرانی را اینگونه بیان میکند: من نقوشی به زیبایی، ظرافت و پُرکاری تزیيناتِ ایرانی سراغ ندارم.
چارلز ایست لِیک، طراح مبلمان و محقق هنر (انگلیسی) نیز، تحت تأثیر نظام زیباشناسی تزیینات موجود در قالیهای ایرانی، آزادی، رهایی و انبساطِ طرحها و نقشمایههای ایرانی را مورد تحسین و ستایش قرار داده است. او دربارهی ویژگیهای صوری قالی ایرانی میگوید: رنگآمیزی آنها هنرمندانه است، پُرکاری و پیچش نقوش قالی، برآمده از تعدد نظامهای موجود در آفرینش نقشمایههاست. زیبایی معناگرای نقوش قالیهای دستبافت ایرانی، نشانهای از مهارت و هوشمندی هنرمند - صنعتگر ایرانیست.